تهران کوه بولتن ساز ...

مطلبي كه در خصوص گزارش تحليلي رامين شجاعي از حادثه برودپيك نگاشته بودم (آدرس: http://newbie.blogfa.com/post/429 ) واكنش مستقيم عبدلله عزيزالهي را  با انتخاب گزينشي بخش كوتاهي از مطلبم، البته با همان لحن خاصي كه از وي سراغ داريم (مطلب مرتبط: http://newbie.blogfa.com/post/401 ) در وبلاگش تهران كوه برانگيخت كه در زير مجدا آورده مي شود:


تهران کوه :

- رسم عقل و منطق و ادب و فهم و شعور و کمالات انسانی در اینه که آدم برای اونایی از خدا طلب صبر کنه که عزیزانشون رو از دست دادند نه برای کسی که خودش در مرگ دیگران سهیمه! (حتی به سهو)

- جواب دادن به سوال اساساً نیازی به صبر نداره، کمی سواد میخواد و کمی انصاف!

- کدوم همۀ سوالات؟ سوالات رو شمردید؟ بشمرید،تکراری هاش رو حذف کنید، اگه بیش از ۱۰۰ تا سوال شد!اونوقت پاسخ به صد تا سوال در برابر عمر و جوانی سه تا آدم (اصلاً آدم معمولی)خیلی کار شاقیه؟

- منتقدین محترم لطفاً از این به بعد سوالات خود را "بدهکارانه" بپرسید! اتفاقی که نیفتاده!


بنده پاسخ بند بند ايشان را در قالب كامنتي ذيل همان مطلب ارسال كردم ولي از آنجا كه پاسخ اينجانب  نيز مورد سانسور ايشان قرار گرفت در همين جا پاسخ مي دهم:

عزيزالهي در حال امر و نهي

آقاي عزيزالهي

- شما اگر بخش آخر متن بنده را سانسور نمی کردید برای عزادارن حادثه هم طلب صبر کرده بودم. مرا به ياد "بولتن سازي" در معني خاص سياسي آن انداختيد.

- چرا، فکر می کنم و حس می کنم نیاز به "صبر" داره. سر و کله زدن با آدمهایی از جنس شما راحت نیست و فکر می کنم شما خودتان هم این را بدانید (اگر نمی دانید خب من الان بهتون گفتم). فعلا همین که این دو صفت را برایش قائلید (سواد و انصاف) باز خودش کلی است چون نگارش شما به گونه ایست که منه مخاطب فکر می کنم طرف مفسد فی الارضه یا اختلاس میلیاردی کرده یا رفته یکی از دانشمندان هسته ای رو ترور کرده ... به هر حال به نظر من به صبر هم نیاز است. شما ممکن است موافق نباشید.

- سئوالات در بخش کامنتهایش قابل دسترس است. شاید پاسخی که او می دهد شما را قانع نکند و ممکن است برای دیگری قانع کننده باشد. به هر حال او پاسخ داده است.

- مخاطب مورد آخر هم من نبودم، پس پاسخی هم ندارم. اما فکر می کنم شما کماکان به لحن طلبکارانه خود ادامه می دهید. نمی دانم شاید هم معجزه شود و مانند برخورد با آقای زارعی در چرخشی 180 درجه لحن مناسب تری انتخاب کنید. شاید هم برای آن لحن نیاز به پست ریاست فدراسیون باشد یا ریاست سازمان متبوع شما.


پ.ن.۱: دو دليل بيشتر براي اين رفتار عزيزالهي متصور نيستم. يا اين مطلبش واكنشي بود به انتقادات بنده از ايشان (آدرس: http://newbie.blogfa.com/tag/%d8%b9%d8%b2%d9%8a%d8%b2%d8%a7%d9%84%d9%87%d9%8a) و يا واقعا هيچ نظر مخالفي را برنمي تابد.

پ.ن.۲: حالت طلبكارانه و حق به جانبي كه عكس آقاي عزيزالهي در وبلاگش به نمايش گذاشته بسيار قابل تامل است كه تا كنون توجهي نكرده بودم. لذا بعيد مي دانم در رويه خود تغييري ايجاد كند. اما اين ژست، با آن تيم زاقارتهايشان عجب تضادي دارد. اميد كه اين تضادها به همين موارد صوري محدود گردد.

بيايين اول كار آقاي زارعي، عينك بدبيني نزنيم...

در پي اعلام خبر امكان ارتباط مستقيم با آقاي زارعي توسط رايانامه (پست الكترونيك يا همان ايميل)‌ در پايگاه رسمي فدراسيون، مطلبي نيز در وبلاگ تهران كوه درج گرديد كه عيننا نقل مي گردد. (آدرس مطلب: http://tehrankooh.blogfa.com/post-187.aspx )

تهرانکوه

 سايز بزرگ

واقعيتش من نمي دانم آقاي زارعي ديگر بايد چه كار كند كه برداشت بد نشود؟ هر چند عكس العمل آقاي عزيزالهي ... {ادامه مطلب}

ادامه نوشته

سخني با عبدالله عزيزالهي

در وبلاگ سد م مد مقاله شما را خواندم و نکاتی بدین شرح نظرم رسید که به دلیل طولانی شدن در قالب کامنت نمی گنجید:

۱- گویی تکلیف خودتان با خودتان معلوم نیست وقتی معترفید به اینکه در سطحی نیستید که به مسایل فنی در اين سطح بپردازید چرا به قضاوت در خصوص توان بدنی افرادي پرداخته ايد كه مشخص است شناختي از آنها نداريد؟ مگر نه اين است كه مساله تشخیص توان بدنی انجام یک صعود بلندمرتبه از جمله مسایل فنی آن محسوب می شود؟

۲- چگونه انتظار دارید باور کنیم شما بی طرفید وقتی دیگر هیچ واژه تحقیرآمیز و توهين آميزی در لغتنامه دهخدا یافت نمی شود که از آن استفاده نکرده باشید؟ 

۳- آیا به نظر شما وقت آن نرسیده که اینقدر به در و دیوار فحش ندهیم و با استفاده از الفاظ پرخاشگرانه دایه مهربانتر از مادر نشویم؟ آیا شما نيز چون برخي حضرات به دنبال پیراهن عثمان کردن این برنامه برای گرفتن انتقام از افراد خاصی هستید؟ انگيزه رقبا را مي فهمم اما شما را خير!‌ اگر شما واقعا نگران آیدین هستید بد نیست به سخنان مادرش در همان مراسم بزرگداشتی که چون احتمالا مطابق میل شما نبود آنرا خیمه شب بازی خواندید رجوع کنید. جایگاه هر کس از لحاظ "حق" نسبت به موضوع مشخص است و در این میان فکر نمی کنم حقی برای من و شما برای بازخواست بتوان متصور بود. شاید همه ما کنجکاو دلیل مرگ باشیم اما این کنجکاوی حقی برایمان ایجاد نمی کند که اگر بود بی شک الان دست اندرکاران برودپیک هم چون دست اندرکاران نانگا درگیر دادگاه شده بودند! وقتی شمایی که مویی سپید کردید هنوز جایگاه خود را نمی دانید از جوانترها چه انتظاري مي توان داشت؟!

۴- برایم جالب است چگونه محاسبه کردید ۱۰۰% تیم تلف شده اند چون تا جایی که می دانیم ۲ نفر از ۵ نفر به وطن بازگشته اند. محاسبه من می گوید ۶۰٪ تیم از بین رفته اند که البته این هم نسبت بالایی است.


۵- در خصوص پیامدهای منفی یادآوری چند نکته شاید از بی قراری شما بکاهد:

الف - مردم ما حافظه کوتاه مدتی دارند و سریع فراموش می کنند. همانطور که مرگ اوراز فراموش شد و همانطور که بهمن 88 فراموش شد این حادثه نیز به زودی از حافظه جامعه زدوده خواهد شد و به بحثی محدود به دنیای کوهنوردی بدل خواهد شد.
ب- رسانه ای شدن آن به دلیل بزرگی کاری بود که انجام داده بودند. شما چه خوشتان بیاید چه خوشتان نیاید برای اولین بار گروهی ایرانی بدون وابستگی به باربر مسیری نو در هیمالیا باز کردند و این نه فقط برای ایرانیان داخل و خارج که برای دنیا جالب توجه است. باز کردن مسیر جدید حتی در 7000 متریها می تواند به دریافت کلنگ طلایی به عنوان گرانقدرترین مدال دنیای کوهنوردی بیانجامد. پس کار این بچه ها از نزدیک زیر ذره بین دنیای خارج هم بوده است.
ج- اگر تئوری شما در خصوص شکل گیری ذهنیت  "کوهنوردی = مرگ" در جامعه را تئوری درستی نمی دانم چرا اگر اینطور باشد باید تئوریهای دیگری مثل "موتورسیکلت = مرگ" یا "رانندگی = مرگ" یا "هواپیما = مرگ" هم در جامعه نهادینه می شد. اما شما اگر برای یک روز تعطیل بلیط هواپیما به مشهد پیدا کردید پیش من جایزه دارید. هواپیما که سهل است دیر بجنبید بلیط اتوبوس هم گیرتان نمی آید و این در حالیست که آمار کشته های تصادفات رانندگی ما که عموما هم در جاده ها رخ می دهد برابر جمعیت یک شهر (بالغ بر 20 هزار نفر) است! اصلا آمار را بی خیال هر روز که شاهد افزایش موتورسیکلت در خیابانها هستید؟

پس لطفا نگران ذهنیت جامعه نباشید. مردم جلوی دوربین نطق های قشنگی می کنند ولی حافظه شان بقدری کوتاه است که وقتی یک تصادف دلخراش می بییند فقط تا 100 متر مثل آدم رانندگی می کنند و بعد آن همه چیز را فراموش می کنند و باز همان آرتيست بازيها و همان لايي كشيدنها و همان و همان و همان!

جسارتا شما با اصلاح ادبيات خود شروع كنيد. باور بفرماييد به همان خدايي كه دوبار به او در نام و فاميل شما اشاره شده؛ خيلي چيزها درست مي شود.